سلام.
متنی که در پایین قرار دادم مقاله ای از آقای محمد پیام بهرام پور( مربی و مدرس مهارتهای سخنرانی و فن بیان) هستش که در جواب سوال یکی از مخاطبینشون درباره چگونگی حفظ تعادل در زندگی مطالب خوبی گفتن.
ان شاءالله که براتون مفید باشه
سوال اینه؛
سلام! یکی از دغدغههای ذهنی من اینه که چطور میتونم از زندگیم نهایت لذت و شادمانی رو ببرم؟ واقعا لذتهای بزرگی سراغ دارم. مثل خوندن ادبیات فارسی و شعر و این همه کتاب خوب، سفر رفتن، انجام کارهای خیریه و عام المنفعه و غیره اما نگرانیها اجازه نمیده لذت کافی از زندگیم ببرم دوست دارم فرد بزرگ و مشهور و اثرگذاری بشم، از اون طرف میبینم اگر یه زندگی معمولی داشته باشم ولی از زندگیم واقعا لذت ببرم، وقتی پیر شدم دیگه حسرت نمیخورم چون همیشه از لذتهای این دنیا استفاده کردم! چطور میشه هم به زندگی خودمون برسیم هم از زندگی لذت ببریم؟ فکر و دغدغه جاموندن از بقیه، اجازه نمیده از زندگیم لذت ببرم!
پاسخ؛
کسی که این سوال را پرسیده، انسانی هوشمند است. چون به دنبال یافتن چرایی زندگی خودش است. وگرنه هرگز این سوال به ذهنش نمیرسید.
بنابراین، در گام اول باید تبریک بگویم که چنین سوالاتی را میپرسید و به دنبال یافتن پاسخ برایش هستید.
دوست عزیزی که این سوال را پرسیده، دو مسیر ترسیم کرده:👇
مسیر اول مسیر دشوار موفقیت با چاشنی اذیت شدن، شب نخوابیدن، زحمت فراوان و سختی کشیدن
و مسیر دوم مسیری که در آن یک زندگی معمولی با لذت بردن از چیزهایی که دوستش داریم مثل ادبیات و موسیقی و لذتهای ساده دیگر.
«ما یا باید در زندگی لذت ببریم یا برنامه ریزی کنیم که در آینده لذت ببریم»
بهتر است کمی این جمله را برایتان باز کنم.
به نظر اگر کار یا روزمرگیهایتان غیر از این دو حالت باشد، غلط است.
یعنی یا باید همین الان از لذتهای کوچک زندگی کیف کنم (کنار خانواده بودن، سر کار رفتن، غذا خوردن، تماشای فیلم، خواندن کتاب، آموزش دیدن، فکر کردن و حتی خوابیدن!)
یا فعالیتهای کنونی من همه در راستای اهدافی باشد که قرار است در آینده مرا به لذتهایی بزرگتر و عمیقتر برساند.
کدام مسیر را انتخاب کنم؟ فقط کار یا فقط لذت بردن؟
هر دو مسیری که در انتهای پاراگراف قبلی برایتان ترسیم کردم، خوب هستند.
نمیتوانم بگویم کدام بهتر است. هر دو مسیر خوب است. چون باعث میشود یا لذت ببریم یا به شوق لذت بردن زندگی کنیم.
در هر دو حالت، از زندگی کسل کننده و بیهوده دوری کردهایم.
اما باید یادمان باشد توأمان قدم برداریم،
یعنی اگر فقط کار و سختی و زحمت یا فقط لذت بردن از تفریح را انتخاب کنیم،هر دو باعث میشود وقتی پیر شدیم، حسرت بخوریم!
در حالت اول حسرت از اینکه چرا لذتهای زندگی را از خودم دریغ کردم و همیشه فقط کار کردم و در حالت دوم حسرت اینکه چرا سعی نکردم به سمت رویاها و اهدافم بروم و فقط به فکر تفریح و خوشگذرانی بودم!
پس بهترین تصمیم، ایجاد تعادل و بالانس در زندگی و کار
بالانس کردن زندگی یعنی بتوانید در عین کار کردن و رفتن به سمت هدفهای بزرگ، از مسیری که طی میکنید هم لذت ببرید.
یک کوهنورد را در نظر بگیرید.
اگر فقط هدفش رسیدن به قله باشد و به هر دلیل مثل طوفان یا خستگی نتواند به هدفش برسد، حالش بد است. اما اگر از لحظه لحظه سفرش لذت ببرد، حتی اگر به قله هم نرسد حالش خوب است.
توصیه من این است که اهداف بزرگتان را به اهداف کوچکتر تبدیل کنید، بعد این اهداف را در قالب پروژه، هرکدام را به سرانجام برسانید.
بعد از پایان هر قسمت از اهداف، حالتان خوب میشود. چون میبینید که قدمی به سمت هدفتان نزدیکتر شدهاید و هم در کنارش وقت کافی برای لذت بردن از زندگی داشتهاید.
یادتان باشد، کسانی در سنین پیری حسرت میخورند که نتوانستهاند بالانسی در زندگی ایجاد کنند.
راز تعادل در زندگی همین است! حتی بودهاند افراد خیلی موفقی که زندگیشان فقط کار بوده و در موقع پیری، حسرت خوردهاند که چرا این همه کار کرده و از زندگیشان لذت نبردهاند...!
حسرتهایی که در پیری به سراغمان میآید...!
بد نیست در انتهای این مقاله، از 5 حسرت بزرگی که در پیری میخوریم اشاره کنم.
این حسرتها را پرستاری در یکی از بیمارستانهای استرالیا که ویژه نگهداری از بیماران در شرف مرگ بوده، جمع آوری کرده است.
او گفته متداولترین مورد پشیمانی افراد این بوده که «ای کاش آنقدر سخت و طولانی کار نکرده بودم.»
چهار پشیمانی احتمالی دیگر هم عبارتند از:👇
🔺 ای کاش شهامت داشتم زندگی خود را به شکلی سپری کنم که حقیقتا دوست داشتم؛ و نه به شیوهای که دیگران از من انتظار داشتند.
🔺 ای کاش شهامت بیان احساسات خودم را داشتم..
🔺 ای کاش تماسم را با دوستان حفظ کرده بودم...
🔺 ای کاش به خودم اجازه میدادم که شادتر باشم